دلایل عشق

  • علی اسفندیاری
  • يكشنبه ۴ مهر ۹۵
  • ۲۱:۲۸

👏👏👏داستان عاشقانه👏👏👏


مکالمه عاشقانه دختر و پسر


روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید …:

چرا مرا دوست داری …؟

چرا عاشقم هستی …؟

پسر گفت …:

نمی توانم دلیل خاصی را بگویم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …

دختر گفت …:

وقتی نمی توانی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چگونه می توانی بگویی عاشقم هستی .!.!.؟

پسر گفت… :

واقعا دلیلش را نمی دانم اما می توانم ثابت کنم که دوستت دارم …

دختر گفت …:

اثبات.!.!.؟

نه من فقط دلیل عشقت را می خواهم …

شوهر دوستم به راحتی دلیل دوست داشتنش را برای او توضیح می دهد…

اما تو نمی توانی این کار را بکنی …

پسر گفت …:

خوب …

من تو رو دوست دارم …

چون …

زیبا هستی…

چون…

صدای تو گیراست …

چون…

جذاب و دوست داشتنی هستی…

چون …

باملاحظه و بافکر هستی …

چون …

به من توجه و محبت می کنی …

تو را به خاطر لبخندت …

دوست دارم …

به خاطر تمامی حرکاتت…

دوست دارم …

دختر از سخنان پسر بسیار خشنود شد …

چند روز بعد …

دختر تصادف کرد و به کما رفت…

پسر نامه ای را کنار تخت او گذاشت…

نامه بدین شرح بود …:

عزیز دلم …

تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …

اکنون دیگر حرف نمی زنی …

پس نمی توانم دوستت داشته باشم …

دوستت دارم …

چون به من توجه و محبت می کنی …

چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…

نمی توانم دوستت داشته باشم…

تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …

آیا اکنون می توانی بخندی …؟

می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟

پس دوستت ندارم …

اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…

در زمان هایی مثل الان…

هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…

آیا عشق واقعا به دلیل نیاز دار…؟

نه هرگز…

و من هنوز دوستت دارم …



  • نمایش : ۲۸۱
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    قصه ها
    برای "بیدار کردن" ما
    نوشته شدند ؛
    اما تمام عمر
    ما برای "خوابیدن"
    از آن ها استفاده کردیم ...!