داستان زیبای مداد و پاک کن

  • علی اسفندیاری
  • چهارشنبه ۱۴ مهر ۹۵
  • ۱۸:۳۸

 داستان زیبای مداد و پاک کن



مداد : متاسفم


پاک کن : چرا ؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی


مداد : متاسفم چون به خاطر من اذیت می شوی هر وقت که من اشتباه می کنم ، تو همیشه آماده ای آن را پاک کنی.


ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می شوی .


پاک کن : اما برای من مهم نیست !

🌱 @kettab 🌱

من ساخته شده ام تاهر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت .


من رضایت دارم !پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار..


گفتگو بین مداد و پاک کن برایم الهام بخش بود.


والدین ، همچو پاک کن و فرزندان مانند مداد هستند.


آنها همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک می کنند.


اگر چه فرزندان جایگزین (همسر ) می یابند ولی والدین از آنچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند.



در تمام طول زندگیم مداد بوده ام و والدین من مانند پاک کن ، هر روز کوچک و کوچکتر می شوند.


این مرا پر از درد می کند چون می دانم که یک روز آنها من را ترک خواهند کرد و خرده های پاک کن تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه  کسانی را داشتم...



  • نمایش : ۴۶۴۰
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    قصه ها
    برای "بیدار کردن" ما
    نوشته شدند ؛
    اما تمام عمر
    ما برای "خوابیدن"
    از آن ها استفاده کردیم ...!