اعجاز ذهنی

  • علی اسفندیاری
  • سه شنبه ۲۱ دی ۹۵
  • ۰۴:۴۲

 

 اعجاز ذهنی


اگر گمان می کنید شکست خورده اید،

    شکست خورده اید 


    اگر می خواهید پیروز شوید، اما نمی توانید، 

    نمی توانید 


    اگر گمان می کنید که خواهید باخت

    خواهید باخت 


    زیرا در جهان بیرون از ذهن،

    همه چیز به اراده آدمی بستگی دارد

    و این معجزه ذهن است

   

 قبل از آن که جایزه را ببرید،

    باید به خود اعتماد کنید 

    مبارزات زندگی 

    همیشه هم به نفع آن که قوی تر است

    و یا سریع تر،

    به پایان نمی رسند

   

اما همه مبارزات

    به نفع کسی تمام می شود

    که ایمان دارد پیروز خواهد شد.


افزایش انرژی روانی

  • علی اسفندیاری
  • يكشنبه ۱۹ دی ۹۵
  • ۰۹:۲۱


فزایش انرژی روانی 



دکتر گرین، یکی از متخصصان سلامت حافظه و مغز توصیه می کند:


 برای سلامت بهتر مغز  کمی کارهای غیر معمول انجام دهید. مثلا قرار بگذارید در هفته جدید:

 شنبه ساعت مچی خود را برعکس ببندید، 

 یکشنبه با دست غیر معمول مسواک بزنید، 

دوشنبه با دست مخالف صبحانه میل کنید و...


هدف این کارهای غیرمعمول این است که مغز را به چالش بکشید تا عصب ها مجبور شوند مسیرهای جدیدی بسازند.

این کار ظرفیت مغز و حافظه را زیاد می کند.


این کارها و شگفت زده کردن مغز که سبب کنترل آگاهانه به جای عادت می شود، انرژی روانی شما را نیز افزایش خواهند داد



این 10 روش به شما کمک خواهد کرد زندگی‌تان را دوباره مثل دوران کودکی‌تان ساده کنید

  • علی اسفندیاری
  • سه شنبه ۱۴ دی ۹۵
  • ۱۴:۳۹


این 10 روش به شما کمک خواهد کرد زندگی‌تان را دوباره مثل دوران کودکی‌تان ساده کنید:


۱- با دیگران حرف بزنید، توقع نداشته باشید بتوانید آنچه در فکر دیگران می‌گذرد را حدس بزنید.


۲- با اطرافیانتان دوستانه برخورد کنید. لبخند زدن روزتان را به کلی تغییر خواهد داد.


۳- قدر دوستی‌هایتان را بدانید. لازم نیست با همه آدم‌ها دوست باشید.


۴- با افراد مثبت نشست و برخاست کنید، کسانیکه می‌توانند سطح انرژی‌تان را بالا ببرند.


۵- اگر چیزی هست که از آن مطمئن نیستید، سوال کنید.


۶- آنچه قلبتان می‌گوید را دنبال کنید.


۷- نقص‌های آدم‌ها و شرایط را بپذیرید.


۸- این واقعیت را قبول کنید که خودتان هم کامل نیستید.


۹- همیشه نپرسید «چرا؟»، بپرسید، «چرا که نه؟»


۱۰- فراموش کنید دیگران درمورد شما چه فکری می‌کنند یا از شما چه می‌خواهند



قفل ها و کلید های ارتباطی

  • علی اسفندیاری
  • جمعه ۲۱ آبان ۹۵
  • ۱۰:۵۹

.

قفل ها و کلید های ارتباطی؛ که خواهش می کنم شما دوستان حتما به کار ببندید !!


چرا مردم از هم این همه سؤال می‌پرسند ؟؟


مثلا چرا می‌پرسند : روی صورتت جوش درآورده ای ؟

چرا این همه لاغر شده ای ؟؟

رنگت چرا این همه پریده ؟؟


اینها سئوال های خالی کننده ای هستند


و بدتر از این ها اینکه بپرسی :


فلانی کجاست ؟؟ چندتا بچه داری ؟؟چرا بچه دار نشدی ؟؟ چرا بچه ات اینهمه چاق است ؟؟ چرا خانه ات این همه قدیمی است... خانه ی قدیمت بهتر نبود ؟؟


چرا سوال هایی می‌کنیم از یکدیگر که ممکن است هم را مجروح کنیم ؟؟


چرا از هم نمی‌پرسیم که این پیراهن چه قدر به تو می‌آد، از کجا خریدیش ؟؟


یا چرا به هم نمی‌گیم چقدر چشمات برق می‌زنه امروز

چقدر این رنگ بهت می‌آد

چقدر در کنارت از گذشته آروم ترم

چقدر دلتنگت بودم و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت


به موهای سفید دوستمان چه کار داریم ؟؟

اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند ... به لکی که پیشانی اش برداشته ... به لایه های چربی ای که ممکن است بر بدنش افزوده شده باشد، یا به چین و چروک های صورتش ...


این عبارت، چقدر ، عبارت بی رحمانه ایست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود : چه قدر خراب شده ای ... خراب شده ای یعنی چه ؟؟

چقدر پیر شده ای ؟؟


یعنی اتفاقی ناگوار یا خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان، آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده و حالا که ما بعد مدتها او را دیده ایم، با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت ... از صورتت ... از لاغری ات و از گودی پای چشمانت فهمیده ام و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد تا تو خراب تر از این که هستی شوی ...


اصلا چرا از هم سئوال می کنیم ... چرا می‌پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی ؟؟


یا چرا با طعنه میگیم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نکردی ؟؟


چرا کلمات و جملاتمان را نمی‌سنجیم ؟؟... ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی ساده ی ما زخمی تر از آنچه هست شود ...


اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته، چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته، چرا خانه اش را عوض کرده، چرا از کارش بیرون آمده ؟؟


مگر نه اینکه اگر خودش بخواهد به ما خواهد گفت ...


کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و همدیگر را با سوالات عجولانه نیازاریم !!


اگر میخواهیم دیگران حس خوبی از ما پیدا کنند، با کلمات و جملات دلنشین و ‌پر انرژی با آنها مکالمه کنیم .


مثل این کت و شلوار چقدر بهت میاد


امروز خیلی شاداب تری


چهره تون امروز خیلی بشاش تره


نه اینکه دروغ بگویید !! خیر


فقط نکات مثبت را در طرف مقابل ببینید، نه نقاط ضعف و ‌منفی را


به دوستان و اطرافیانشون عشق بدیم !!


انرژی مثبت بدیم !!


حتی شده با یه لبخند


باور کنید محبت و مهرورزی خرجی نداره !!


چی میشه وقتی تو اتوبوس یا مترو یا تاکسی نشستید، وقتی چشمتون به چشم نفر بغل دستی یا روبرویی تون می افته، به جای اینکه روتون رو برگردونین، یا سرتون رو ببرید تو گوشی، یا چشماتون رو ببندید ... با یه لبخند زیبا، یه حس زیبا و‌ خوب رو بهش منتقل کنید ؟؟


امتحان کنید !! باور کنید خرجی نداره !!


مهرورزان 


مهارت نه گفتن

  • علی اسفندیاری
  • جمعه ۱۴ آبان ۹۵
  • ۲۲:۱۵


نه گفتن

✔️✔️از آنجایی که در زندگی اجتماعی باید هم حقوق دیگران و هم حقوق فرد، مورد توجه قرار گیرد، 

* مهارت نه گفتن * یکی از لازمه‌های موفقیت فرد در زندگی شخصی اجتماعی‌اش است. 


انسان اراده و اختیار و آگاهی دارد. بر اساس اراده خود می‌تواند تصمیمهایی برای زندگی داشته باشد. 

این تصمیمها، موارد بسیار جزئی یا موارد بزرگ و پراهمیت را شامل می‌شود.


آنچه که به عنوان مانعی او را از عملی ساختن تصمیمات خود باز دارد باید به نحوی از گذر مسیر او برداشته شود. 


برای چنین اقدامی: قاطعیت ، قدرت و به عبارتی مهارتهایی چون نه گفتن و ... مورد نیاز است.


 


کودکان در سنین خاصی ویژگیهایی دارند که اندکی متفاوت از ویژگیهای آنها در سالهای دیگر زندگی است. در حدود سنین 4 - 5 سالگی تمایل دارند، استقلال بیشتری داشته باشند. 

در مقابل خواسته‌های دیگران مخالفت می‌کنند و به عبارتی از قول والدین لجبازی می‌کنند. 

این دوره سنی به * سن نه گفتن * معروف است.


این ویژگیها بطور طبیعی در این سنین آغاز می‌شوند و می‌توان گفت تمرینات اولیه‌ای برای پیدا کردن مهارتهای مرتبط در سنین بزرگسالی هستند. از چه سنی نه گفتن را یاد بگیریم؟


مشابه این حالت را ما یکبار دیگر در دوره نوجوانی مشاهده می‌کنیم.

 در این دوره سنی نیز فرد بویژه نسبت به خواسته‌های والدین، فرد حالت منفی کاری به خود می‌گیرد و تلاش می‌کند بیشتر مطابق با خواسته‌ها و نظرات خود عمل کند. 

این کار روشی برای نشان دادن حس استقلال در نوجوان است. با وجود اینکه این دوره‌ها به عنوان دوره‌های اختصاصی نه گفتن معروفند، اما یادگیری نه گفتن در هر سنی امکان پذیر است



ویژگی افرادی که مهارت نه گفتن دارند:


✔️✔️این افراد قاطعیت خوبی دارند، اعتماد به نفس آنها بالاست، برنامه‌های شخصی در زندگی دارند و اهدافشان روشن و واضح است و می‌دانند که از چه راهی به اهداف خود خواهند رسید. در مقابل افرادی که توان کافی برای نه گفتن ندارند اعتماد به نفس ضعیفی دارند، به راحتی تسلیم دیگران می‌شوند. ممکن است اهداف و برنامه ریزیهای مشخصی نداشته باشند و اگر داشته باشند اهمیت لازم را به آنها نمی‌دهند. این افراد معمولا به برآورده شدن خواست دیگران اهمیت می‌دهند که می‌تواند ناشی از ترس آنها به از دست دادن دوستیها ، طرد شدن و ... باشد. 



 تقویت مهارتهای نه گفتن


✔️✔️مشخص کردن اهداف و برنامه‌ها گام اول در این راه است. اهداف مشخصی داشته باشید و مسیرهای خود را برای رسیدن به این اهداف معین کنید.


اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.


نه گفتن را با تمرین در مسائل جزئی‌تر تکرار کنید.


به افرادی که قاطعیت دارند و مهارتهای خوبی در این زمینه دقت کنید و ویژگیهای آنها را مورد توجه قرار دهید.


اطلاعات و آگاهیهای خود را افزایش دهید.

 

خود را تقویت کنید و مطمئن باشید که نه گفتن ، روابط اجتماعی شما را مختل نخواهد ساخت.


 در مواردی هم که نه گفتن به مسائل جدی و خطرناکی مربوط می‌شود، از دست رفتن رابطه به نفع شما خواهد بود. 


با برقراری روابط سالمتر اجتماعی جایگزینی برای رابطه از دست رفته خواهید داشت.


.نوجوانی و نگرانی والدین

  • علی اسفندیاری
  • جمعه ۱۴ آبان ۹۵
  • ۲۲:۱۲

.نوجوانی و نگرانی والدین


✔️همه نوجوانان از مرحله جواب سربالا دادن عبور می‏کنند. مرحله ‏ای که شما از آنان سؤالی می‏پرسید و آن‏ها با «نمی‏دانم»، «چه می‏دانم» یا بالا انداختن شانه ‏ها پاسخ می دهند. 


💡 این به معنای آن نیست که آن‏ها به شما بی ‏حرمتی یا بی ‏احترامی می‏کنند، بلکه راهی است تا به شما هشدار دهند پا در قلمروشان نگذارید.


ممکن است والدین دل‏ نگران و مضطرب به اتاق #نوجوان سرک بکشند یا پنهانی به مکالمات تلفنی ‏اش گوش بدهند. این تجاوز به حریم خصوصی آن‏هاست، ولی شما نیز حق دارید جزئیات مربوط به سلامتی و امنیت فرزندتان همانند این که: کجا می‏رود، با که می‏رود و چه می‏کند را بدانید. این موارد را باید آشکارا با او در میان بگذارید تا خودش نیز بداند نگران چه هستید و چرا سؤال‏ پیچش می‏کنیدر


راههای منطقی مقابله با شکست عشقی کدامند؟

  • علی اسفندیاری
  • جمعه ۱۴ آبان ۹۵
  • ۱۸:۱۳


راههای منطقی مقابله با شکست عشقی کدامند؟ 



اگر خودتان را بشناسید، می توانید از یک شکست عشقی جان سالم به در ببرید


1.فراموش نکنید


اولین چیزی که بعد از جدایی افراد به آن تاکید می کنند، «فراموش کردن» است. اما واقعیت این است که در روان ما چیزی به عنوان فراموش کردن وجود ندارد. در واقع ناخودآگاه ما، مسئولیت افکار و خاطراتی که به گمان خودمان فراموش شان می کنیم را برعهده می گیرد و آنها را در خود نگه می دارد. پس اگر می خواهید دوری از او شما را آزار ندهد، به «فراموش کردن» رو نیاورید. چراکه تلاش برای از بین بردن موضوعات  به خصوص موضوعات ناراحت کننده- تنها به انکار و سرکوبی منجر می شود و می تواند تا پایان عمر ما را آزار دهد.


2.سوگواری کنید


اتفاقی که افتاده است را بپذیرید و حتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگی تان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید. پس سعی کنید با تمام وجود این واقعیت را بپذیرید که این رابطه تمام شده است و از این به بعد باید زندگی تان را بدون آن فرد سپری کنید.


3.ریشه مشکل را پیدا کنید


اگر سوگواری شما برای این از دست دادن بیش از اندازه طول کشیده است، باید به دنبال دلیل این اتفاق در خودتان بگردید. آن فرد چه ویژگی هایی داشت که نمی توانید از او بگذرید و در آن رابطه چه چیز هایی را به دست می آوردید که نمی توانید از آنها بگذرید؟ در هر رابطه ای احتمال از دست رفتن هم هست. اما اگر شما یک نفر را نمی توانید فراموش کنید و خاطراتش را رها کنید باید برای خودتان به دنبال دلیل این اتفاق بگردید. احتمالا در این رابطه نیازی از شما ارضا می شده و تا به دنبال راهی تازه برای پاسخ گویی به آن نیاز نگردید، نمی توانید برای زندگی تان قدم تازه ای بردارید.


4_قعیت را بپذیرید


می توانید در مورد یک موضوع حرف نزنید یا بگویید بی اهمیت است، اما این تلاش مشکل شما را بیشتر می کند. اگر می خواهید از این مشکل رها شوید، باید به چیزی که ناراحت کننده است بپردازید. از تلاش برای فکر نکردن به آن دست بردارید. همه آنچه که در این رابطه گذشته است را بررسی کنید. از خود بپرسید «چه شد که این فرد تا این اندازه روی من تاثیر گذاشت؟» چرا این موضوع شما را تا این حد رنجانده؟ چطور می توانید خودتان را تسکین دهید؟ چطور می توانید با نبودن آن فرد کنار بیایید و با وجود این از دست دادن، زندگی خوبی داشته باشید؟



5_.یادتان نرود که باز هم از دست می دهید


این واقعیت را فراموش نکنید که ما قرار است در جریان زندگی مان خیلی افراد را از دست بدهیم. انسان از زمانی که به دنیا می آید تا زمانی که از دنیا می رود، قرار است بسیاری از نزدیکانش را از دست بدهد و روند طبیعی زندگی است. اما اگر این روند، شما را بیش از اندازه عذاب می دهد، باید از خود بپرسید «چرا من نمی توانم این از دست دادن را فراموش کنم و از سوگواری بیرون بیایم؟» طبیعی است که شما تا مدتی برای این فقدان ناراحت و پریشان باشید اما سوگواری طولانی مدت، آرام آرام تبدیل به افسردگی می شود و همه زندگی شما را در بر می گیرد.

اتفاقی که افتاده است را بپذیرید و حتی به خاطرش ناراحت باشید. این حق شماست که برای از دست دادن فردی که در زندگی تان تاثیرگذار بوده است، غمگین باشید.



6_. به نیازهایتان پاسخ دهید


 بعد از شناختن نیازهایی که در آن رابطه ارضا می شدید، باید به دنبال راهی دیگر برای برطرف کردن آن نیازها بگردید. اگر آن نیازها واقعی بوده است، باید در جای دیگری راهی برای پاسخ گفتن به آنها را جست وجو کنید و اگر کاذب بوده است، باید در خودتان دلیل این نیازهای غیرمنطقی و تغییر را جست و جو کنید , 

ابراهیمی 


آیا شلختگی ارثی است

  • علی اسفندیاری
  • جمعه ۱۴ آبان ۹۵
  • ۱۸:۰۷

آیا شلختگی ارثی است؟!


✔️✔️اگر کمی به اطراف خود نگاه کنید افرادی را می‌بینیدکه با بی‌نظمی‌های‌شان با اعصاب شما بازی می‌کنند.

نامرتب لباس می‌پوشند، منزل یا اتاق شخصی‌شان بسیار کثیف و نامرتب است عده‌ای هم پا را فراتر از این می‌گذارند و این ریخت و پاش و بهم ریختگی را به زندگی دیگران هم راه می‌دهند. در این شماره زبان بدن با کمک سیدعلی دربانی، روانشناس از علل بروز این مشکل و ریشه‌های آن همچنین طریقه شناخت زبان بدن این افراد می‌گوییم.

 

به چه کسانی شلخته می‌گوییم ؟

نامرتب بودن یا در زبان عامیانه همان شلخته بودن می‌تواند دلایل بسیار و انواع و اقسام داشته باشد که برمی‌گردد به ویژگی‌های شخصیتی و خلقی فرد یا به الگویی که در آموزش شلختگی به او نقش داشته است. شلختگی تقریبا مساوی است با بی‌نظمی، البته با درجه شدت بیشتر. این اختلال رفتاری اتفاقا در جامعه ما بسیار شایع است به عنوان نمونه بعضی‌ها ظاهرشان مرتب و آراسته است ولی اتاق‌شان به هم ریخته و نامنظم است.

 

عده‌ای اتاق‌شان مرتب ولی ظاهری نامرتب دارند، عده‌ای هم اتاق نامرتب هم پوشش نامرتب و عده‌ای دیگر اگر چه پوشش و اتاقی مرتب دارنداما در زندگی اطرافیان خراب کاری می‌کنند.گاه این بی‌نظمی در بعد اجتماعی‌تر کسانی هستند که بیخود خرج می‌کنند و مصرف آنها زیاد از حد است و موجودی جامعه را به لحاظ امکانات اقتصادی رعایت نمی‌کنند، آنها بی‌انضباط اقتصادی و مالی‌اند. بسیاری از مسائل اخلاقی مانند وفای به عهد و پیمان و احترام به اموال عمومی و دولتی و رعایت بهداشت اجتماعی و حسن خلق و احترام به ناموس مردم و پرداخت حقوق دیگران و ... در اجتماع در موضوع شلختگی مفهوم پیدا می‌کند.

 

شناخت زبان بدن یک فرد شلخته کار دشواری نیست

یک فرد شلخته را قبل از هر چیز می‌توان از روی پوشش و میزان رسیدگی به وضعیت‌اش شناخت. لباس‌ها با هم همخوانی ندارد وآرایش و اصلاح نامرتب و به هم ریخته‌ای دارد. در بعد رفتاری اینگونه افراد معمولا حواس پرت و بد قول هستند و اگر از آنها علت بد قولی یا حواس‌پرتی را جویا شوید خواهید دید با دست بر پیشانی می‌کوبند که یکی از علائم زبان بدن افراد فراموش‌کار و معمولا دروغگو است. نحوه نشستن این افراد نیز از افراد دیگر متفاوت است و خیلی اوقات وارد اماکن عمومی که می‌شوید فرد شلخته در گوشه‌ای در جای نامناسب و اغلب آلوده نشسته است. یکی از شیرین‌کاری‌های این عده ریختن چای و شربت یا کاسه آش و سوپ روی پیراهن و لباس خود یا اطرافیان یا گاهی در حوزه آکادمیک‌تر با ریختن آش و مواد غذایی روی جزوه خود و دوستان است، علائم فوق همه یا هر یک به تنهایی ما را در شناخت یک شلخته کمک می‌کند.

 

شلختگی می‌تواند ارثی باشد

افراد شلخته معمولا در خانواده خودشان یک فرد شلخته داشته‌اند. پس یک دلیل می‌تواند مشاهده باشد؛ یعنی به عنوان نمونه پدر شلخته است و کودک رفتارهای او را مشاهده می‌کند و از آنجا که بیشتر انسان‌ها متمایل به راحت‌طلبی‌اند، کودک ترجیح می‌دهد از پدرش الگوبرداری کند تا از مادرش که منظم‌تر است، بنابراین مسواک نمی‌زند، لباس‌هایش را جمع نمی‌کند.یادگیری هم یکی دیگر از عوامل موثر است یعنی رفتار شلختگی بر اثر تکرار اتفاق می‌افتد. به عنوان نمونه بچه از اول لباس‌هایش را می‌ریزد و جمع نمی‌کند و کسی هم به او چیزی نمی‌گوید. همین رفتار به تدریج تبدیل به عادت می‌شود اما به وجود آمدن رفتار شلختگی علت‌های دیگری هم می‌تواند داشته باشد.

ابراهیمی 

عشقهای بیمار

  • علی اسفندیاری
  • دوشنبه ۱۰ آبان ۹۵
  • ۰۹:۳۸



عشق و عاشقی

زندگی با کسی که دچار یکی از اختلالات عشق است بسیار دشوار است 

 

اختلال‌های روانی گسترده و متفاوتند. عشق در رابطه هم همیشه از سر دوست داشتن نیست. گاهی عشق‌ و علاقه ناشی از یک اختلال روانی است. زندگی با کسی که دچار یکی از اختلالات عشق است بسیار دشوارتر از آن است که بخواهید نام رابطه را عاشقانه بگذارید.‏

توهم عاشقی، عشق وسواسی و اختلال ‏OCD‏ و اختلال دلبستگی چهار اختلال روانی در رابطه است که با عشق آتشین و دوست داشتن خالصانه در شروع و مراحل اولیه یک رابطه اشتباه گرفته می‌شوند. این اختلال‌ها معمولا به شیوه عاشقی رومئو ژولیتی تبلیغ و درخواست می‌شوند اما واقعیت این است که عشق رومئو و ژولیت و هر رابطه‌ای با تمایلات و احساسات اینچنینی نشانه یک رابطه بیمار است. هرچند که اغلب ما این نوع علاقه شدید را باور کرده‌ایم و رویایش را پرورش داده‌ایم اما همه چیزی که در این روابط جریان دارد توهم و اختلال روانی است. ‏

توهم عاشقی ( اروتومانیا)‏
دوست داشته شدن عالی است. هیچ کس از اینکه مورد پذیرش، تائید و علاقه یک نفر قرار بگیرد بدش نمی‌آید. اما واقعیت این است که بسیاری از ما نمی‌توانیم هر روز و هر لحظه انتظار چنین چیزی را داشته باشیم. طرف دیگر رابطه حق دارد که گاهی اصلا حوصله نداشته باشد و ابراز علاقه نشان ندهد. اصلا ممکن است هیچ رابطه یا موقعیت عاشقانه‌ای وجود نداشته باشد. اما کسی که توهم عاشقی دارد تصور می‌کند که یک نفر او را هر لحظه و عمیقا دوست دارد. کسی که توهم عاشقی دارد دائما احساس می‌کند دیگری در حال تله پاتی، فرستادن یک پیام رمزآلود و خاص و رفتارهای عاشقانه است. او دائما در حال تفسیر رفتارهاست و تلاش می‌کند از هر چیزی برداشتی عاشقانه داشته باشد.

در مواردی فرد ممکن است اصلا در رابطه با کسی نباشد اما هر رفتار و عملکرد خاصی از کسی که شخصا دوستش دارد را به نفع عشق و علاقه به خودش تفسیر می‌کند. توهم عاشقی طیف وسیعی از رفتارهای متوهمانه است.

یکی از این موارد احساس عشق و عاشقی با کسی است که در طبقه اجتماعی و فکری او نیست، برخی از افراد علاقه شدیدی به یک ستاره سینما یا فوتبال پیدا می‌کنند و سعی می‌کنند از طریق تله پاتی رابطه ایجاد کنند و یا هر پیامی که در رسانه‌ها می‌خوانند را برای خودشان تفسیر می‌کنند.

در توهم عاشقی فرد فکر می‌کند یک نفر به شدت به او علاقمند است و می‌خواهد این پیام را به او برساند.‏

اگر شما با فردی در رابطه هستید که دچار چنین توهمی است حتما از روحیه و عادت کنترل او با خبر هستید. او دائما احساسات شما را کنترل می‌کند و از آنها به نفع خودش بهره می‌برد و اصلا باور نمی‌کند که رفتار شما می‌تواند معنی دیگری نیز داشته باشد. همه تلاش او این است که ارتباط شما را با دنیای اطرافتان قطع کند.

علاوه بر این او چنین انتظار مشابهی از شما دارد. او توقع دارد شما هم دقیقا همه چیز را معنی‌دار ببینید و به همین ترتیب عمل کنید.‏توهم عاشقی یک توهم موقتی نیست. علاقه خاص و شدید این افراد به یک شخصیت معروف می‌تواند سالیان دراز ادامه پیدا کند. این افراد حاضر به پذیرش مشکل در خود نیستند، بسیار کنترل‌گر و پرخاشگرند و فرد مقابل را در معرض خطر قرار می‌دهند.‏

 

عشق و عاشقی

علاقه شدید عاطفی و تمایل برای با هم بودن و ابراز علاقه در ابتدای هر رابطه‌ای طبیعی است

 

عشق وسواسی
علاقه شدید عاطفی و تمایل برای با هم بودن و ابراز علاقه در ابتدای هر رابطه‌ای طبیعی است اما این چیزی نیست که بخواهد در یک رابطه طولانی دوام پیدا کند.

شور عشق به مرور زمان کمتر می‌شود و با احساسات و تجربه‌های روزمره در می‌آمیزد. در رابطه طبیعی شما متعهد هستید و به نیازهای یکدیگر توجه می‌کنید؛ یکی از خواسته‌های مهم و اساسی هر آدمی احترام به حریم خصوصی است.

اما متأسفانه کسی که اختلال وسواس در عاشقی دارد دائما در شور و حال اولیه است او رابطه‌ را مجموعه‌ای از احساس دوست داشتن، مشکلات روزمره، خستگی، اختلاف نظر و بی‌حوصلگی نمی‌داند و برداشت او از هر نوع کم توجهی بخاطر خستگی و فشار روزانه یا بی‌حوصلگی فقط نفرت و بی‌علاقگی است. چنین افرادی به خود و شریک زندگی‌شان آسیب می‌زنند، تهدید به خودکشی می‌کنند و واقعیت زندگی را همانگونه که هست نمی‌پذیرند.

آنها شکاک هستند و تمایل زیادی به کنترل قربانی خود دارند. تمرکز اصلی آنها بر احساس عاشقی است و برای هیچ چیز دیگری ارزش قائل نیستند. اگرچه این اختلال هنوز به عنوان یکی از اختلالات روانی دسته بندی و معرفی نشده است اما برخی از روان‌شناسان معتقدند بخاطر ماهیت ویرانگر این احساسات این رفتارها ناشی از اختلال روانی است.‏

اختلال دلبستگی
معمولا افرادی از این اختلال رنج می‌برند که در کودکی ارتباط عاطفی سالمی با مراقبان خود نداشته‌اند. در شکل سالم دلبستگی نیازهای کودک توسط اولین مراقبانش برآورده می‌شود، تغذیه، مراقبت از سلامت جسمی کودک، تماس جسمی، برقراری ارتباط چشمی، به آغوش کشیدن و لبخند زدن نیازهای اولیه کودک تازه متولد شده است که باید توسط والدین برآورده شود.‏

اگر کودکی مورد بی‌توجهی و آزارقرار بگیرد یا به هر دلیلی در سال‌های اول پس از تولد از والدین جدا شود و مراقبانش دائما تغییر کند احساس امنیت نخواهد کرد و همه تجربه‌های خوب دلبستگی را از دست خواهد داد. در این شرایط احتمال اینکه او در بزرگسالی دچار اختلال دلبستگی شود بسیار زیاد است. در رابطه عاشقانه و عاطفی این افراد به دو شیوه عمل می‌کنند.

آنها یا از هر رابطه نزدیکی اجتناب می‌کنند و یا در خواست زیادی برای یک ارتباط عاطفی شدید دارند. گروه اول ترس شدیدی از صمیمیت دارند و احساس بی‌اعتمادی و خشم و ناراحتی می‌کنند. گروه دوم نیز اغلب درگیر احساس حسادت، شکاکیت و مالکیت هستند و با مراقبت و توجه شدید به شریک خود آزار می‌رسانند.‏

اختلال ارتباط ‏OCD
این اختلال ناشی از یک ترس شدید و عمیق است که فرد قادر به خنثی کردن آن به شیوه‌های معمول نیست. ‏OCD‏ می‌تواند اختلال ترس و وسواس از میکروب، بلندی، کثیفی یا تمیزی یا هر چیز دیگری باشد. این اختلال وسواس شدید همراه با ترس در رابطه نیز هست.

فرد دچار اضطراب دائما از خودش می‌پرسد: آیا او دوستم دارد؟ آیا من در رابطه درستی هستم؟ آیا او مرا ترک می‌کند؟ آیا به من خیانت می‌کند؟ آیا او مریض است؟ کسی که دائما به دنبال تائید علاقه شماست و همیشه این پرسش را مطرح می‌کند که «آیا دوستم داری یا نه؟» و اگر او هرگز علاقه شما را باور نمی‌کند، نسبت به ادامه رابطه وحشت دارد و دوست داشتن را نمی‌پذیرد به اختلال ‏OCD‏ دچار است.‏

به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است. کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار می‌دهد، سعی می‌کند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترس‌هایش را به حساب علاقه می‌گذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصی ‌تان احترام نمی‌گذارد، خودش را صاحب و مالک شما می‌داند و دائما به دنبال تائید شماست یک عاشق واقعی نیست.

بدون شک در یک رابطه عاشقانه ناسالم شما از تنها چیزی که اصلا لذت نمی‌برید همان چیزهایی است که به اسم عشق به شما داده می‌شود.‏

منبع: سلامت نیوز


چگونه پر انرژی باشیم

  • علی اسفندیاری
  • دوشنبه ۲۶ مهر ۹۵
  • ۱۸:۲۶

اگر میخواهید انرژی بیشتری داشته باشید به راهکارهای زیر توجه داشته باشید.این روش حقه زیرکانه ای است. با خود یک جفت جوراب به سر کار ببرید و وسط روز آنها را تعویض کنید (ترجیحا بعد از ناهار)، با انجام این کار خواهید دید چقدر احساس سرزندگی می کنید.


 


این ترفند به ویژه در روزهایی که زیاد پیاده روی می کنید (مانند روزهایی که برای پیاده روی بیرون می روید یا قرار است با خانواده به یک پارک تفریحی بروید) بسیار مفید است.اگر در محل کار در اتاقی با سایر همکاران هستید و لازم است خودتان را کمی تخلیه کنید،


 


پس بهتر است سریع به گوشه ای دنج و خلوت بروید و بلند آواز بخوانید. اگر هم با همکاران تان صمیمی هستید، همه را مجبور کنید که با هم آواز بخوانید. پس باید آهنگی را انتخاب کنید که همه بلد باشند. تکان دادن سر با ریتم آهنگ و تکرار کردن آهنگ با صدای بلند،


 


انرژی مورد نیاز را به شما می دهد. هر آهنگ حدودا سه دقیقه است. این روش شیوه سریعی برای تولید آدرنالین در بدن است که کمی هم طول می کشد. همچنین شب هایی که باید پروژه ای را تحویل دهید آواز بخوانید و خستگی خود را در کنید.اگر داشتن آلرژی مسیر سینوس های شما را مسدود کند،


 


حتما احساس خستگی بیشتری خواهید کرد و بداخلاق می شوید. مصرف داروهای ضد آلرژی سینوس ها و همچنین ذهن تان را پاکیزه و تازه می کند.بدن ما در طول روز افت و اوج و جریان های متفاوتی از انرژی دارد. صبح پس از ۸ ساعت خواب کامل روزمان را با حس تنبلی آغاز می کنیم.


 


انرژی بدن مان در اواسط روز به اوج خود می رسد و طبیعی است که بخواهیم بعدازظهر کمی خواب نیم روزی داشته باشیم.اوایل شب دوباره انرژی زیادی در بدن مان حس می کنیم و پس از آن قبل از رفتن به رختخواب این انرژی به پایین ترین سطح خود می رسد.


 



هنگامی که ریتم طبیعی انرژی که بدن تان در طول روز دارد را درک کردید، می توانید برای انجام کارهای روزانه تان برنامه ریزی کنید. وظایف مهم و حیاتی را در ساعات اوج انرژی روزانه خود انجام دهید و بعدازظهرها هم از گذاشتن قرار ملاقات های کسل کننده اجتناب کنید.زیاد شکلات نخورید اما اگر خواستید شیرینی بخورید،


 


بهترین شیرینی که می تواند به انرژی گرفتن تان هم کمک کند شکلات است. ما از شکلات مقدار کمی اندروفین دریافت می کنیم (همچنین لازم به ذکر نیست که حتی مقدار کمی کافئین که در شکلات است انرژی شما را تقویت می کند) شکلات تلخ در مقایسه با شکلات شیری میزان کافئین بیشتری دارد.


 


چند ساعت بعد از ناهار، میان وعده سالم کوچکی که میزان قند کمی دارد و پروتئین و یا فیبر دارد بخورید. خوردن این میان وعده به شما کمک می کند با نیروی بیشتری روزتان را به پایان برسانید. بعضی از پیشنهادهایی که می توانید برای میان وعده بخورید عبارتند از مخلوط انواع آجیل ها، ماست بدون چربی، کره بادام زمینی و سیب، اسموتی انواع توت های یخ زده.



منبع: http://www.irannaz.com

قصه ها
برای "بیدار کردن" ما
نوشته شدند ؛
اما تمام عمر
ما برای "خوابیدن"
از آن ها استفاده کردیم ...!