آنچه برای خودمیخواهی برای دیگران هم بخواه

  • علی اسفندیاری
  • سه شنبه ۱۳ مهر ۹۵
  • ۲۰:۵۶

 آنچه برای خودمیخواهی برای دیگران هم بخواه


 زن و شوهری نشسته بودند و یک لحظه شوهر به همسرش گفت : 

میخوام بعد از چندین سال پدر و مادرم و برادرانم و بچه هایشان فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم .

زن با کراهیت گفت : ان شاءالله خیر میشه . 

مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم .

روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا هنوزه ؟

زن گفت : نه خسته بودم حوصله نداشتم شام درست کنم آخه خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم .

مرد گفت : خدا تو رو ببخشه چرا از دیروز به من نگفتی نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چکار کنم ....

زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند .

مرد با ناراحتی از منزل خارج شد . 

و بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند.

پدرش از او پرسید پس شوهرت کجا رفته ؟

زن گفت : تازه از خانه خارج شد .

پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟

و زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید پخت می کرد برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟

و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟

مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی با هم ندارند .

زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن .

مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم خانواده تو هستند فرقی نمیکنه یه چیزی حاضری درست کن بهشون بده همانطور که خواستی حاضری به خانواده ام بدی ...

و  این درسی برای تو باشه که به خانواده ام احترام بگذاری .  



  • نمایش : ۱۶۳
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    قصه ها
    برای "بیدار کردن" ما
    نوشته شدند ؛
    اما تمام عمر
    ما برای "خوابیدن"
    از آن ها استفاده کردیم ...!