احترام خود را نگاه باید داشت

  • علی اسفندیاری
  • چهارشنبه ۷ مهر ۹۵
  • ۲۳:۱۶

 احترام خود را نگاه باید داشت


درویش کسی است که به مقدار کمی از مال دنیا راضی باشد و بیش از نیاز، برای خود برندارد.


درویشی آهنین اراده با پادشاهی قدرتمند سال‌ها رابطهٔ دوستی و رفت ‌و آمد داشت. تا اینکه یک روز احساس کرد شاه با او سرسنگین است.


در این باره بسیار اندیشید. به این نتیجه رسید که تنها سبب رفتار سرد پادشاه با او این است که بیش از اندازه نزد شاه می‌رود. از آن پس رابطهٔ خود را با شاه قطع کرد.


روزی آن دو در راهی به طور اتفاق یکدیگر را دیدند. پادشاه آغاز صحبت با درویش کرد و گفت: «چرا پیوند خود را از ما بریده‌ای و با ما رفت‌وآمد نمی‌کنی؟»


درویش گفت: «از این رو که دریافتم اگر از نیامدن من بپرسی، بهتر است از این که بپرسی برای چه آمده‌ای!؟»


به درویش گفت آن توانگر

چرا به پیشم پس از دیرها آمدی؟


بگفتا: «چرا نامدی پیش من؟»

بسی خوشتر است از «چرا آمدی!؟»


از کتاب: قصه‌های جامی

سید علی محمد رفیعی



  • نمایش : ۲۵۵
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    قصه ها
    برای "بیدار کردن" ما
    نوشته شدند ؛
    اما تمام عمر
    ما برای "خوابیدن"
    از آن ها استفاده کردیم ...!